به اعتقاد كارشناسان، شرايط بحراني آلودگي هواي تهران و ديگر كلانشهرها نتيجه كم كاري سازمانها و دستگاههاي متولي است و اگر اين سازمانها وظيفهشان را درست انجام ميدادند، ميتوانستند بيشترين نقش را در كاهش آلودگي هوا داشته باشند، اما حالا كه اين اتفاق نيفتاده شهروندان ناچارند هزينه اين وضعيت را بپردازند.
در اين ميان پايتخت وضعيت بحرانيتري نسبت به ديگر كلانشهرها دارد و در نتيجه ساكنانش بيشتر از ساكنان شهرهاي ديگر طرحهاي عجيب و غريب را براي كاهش آلودگي هواي شهرشان تجربه كردهاند، اما هيچ يك از اين طرحها راه به جايي نبردهاند و حالا برخي مسوولان با پذيرفتن اين واقعيت كه راهي براي خلاصي از بحران آلودگي هواي تهران نيست از شهروندان تهراني خواستهاند فقط دعا كنند.
15 سال پيش وقتي براي اولين بار وضعيت هواي تهران در شرايط هشدار قرار گرفت، مسوولان به تكاپو افتادند و كار به جايي رسيد كه در سال 74 مجلس براي كاهش آلودگي هواي تهران و ديگر كلانشهرها لايحه كاهش آلودگي هوا را به تصويب رساند.
براساس اين قانون 18 دستگاه موظف شدند آلودگي هواي تهران و كلانشهرهاي ديگر كشور را كاهش دهند، سازمان محيط زيست نيز مكلف شد آييننامه اجرايي اين قانون را براساس ماده 39 آن تهيه و به دستگاههاي مربوط ابلاغ كند.
اگر همه چيز طبق برنامه پيش ميرفت و سازمانها و دستگاههاي متولي در اجراي وظايفشان كوتاهي نميكردند تا پايان برنامه چهارم توسعه بايد وضع آلودگي هواي كلانشهرها و بخصوص تهران كنترل ميشد اما اين اتفاق نيفتاد و از همه بدتر اينكه هيچ كدام از مسوولان امر براي كمكاريشان در اين زمينه بازخواست نشدند.
حالا ديگر مدتهاست كه تشكيل جلسات كميته مواقع اضطرار آلودگي هواي تهران نيز بيشتر جنبه نمايشي به خود گرفته است، اين نه فقط اعتقاد بسياري از شهروندان يا ما خبرنگاران كه گاه به بزرگ نمايي مشكلات متهم ميشويم بلكه اعتراف صادقانه يكي از اعضاي اصلي اين كميته است كه معتقد بود هيچكس براي مصوبات كميته مواقع اضطرار آلودگي هوا تره هم خورد نميكند !
شهروندان تهراني و ساكنان ديگر كلانشهرهاي آلوده دل پري از برخي خودروسازان داخلي دارند، همانهايي كه توليداتشان عامل 80 درصد آلودگي هواست و همواره فعالان محيط زيست و حمل و نقل شهري را به دليل رعايت نكردن استانداردهاي زيست محيطي لازم در توليداتشان خون به دل كردهاند، همانهايي كه تاكنون همتي براي عمل به تعهداتشان در زمينه رعايت استانداردهاي ايمني و زيست محيطي لازم در خودروهاي توليديشان نداشتهاند.
واقعيت اين است كه اگر پروژه نوسازي خودروهاي فرسوده به بن بست نميخورد، اگر هشدارهاي دو سال پيش كارشناسان زيست محيطي درباره نفوذ ريزگردها به كشور جدي گرفته ميشد، اگر حمل و نقل عمومي توسعه مييافت و شهروندان استفاده از اتوبوس و مترو را به خودروي شخصي ترجيح ميدادند، اگر خودروسازان توليدات خود را با استانداردهاي فني و ايمني جهاني منطبق ميساختند، اگر در سوخت داخلي يا وارداتي به كشور پايين بودن ميزان آلايندگي بطور جدي مدنظر قرار ميگرفت، اگر مسوولان شهري به جاي مسكنهاي كوتاه مدت راهكارهاي اساسي براي روانسازي ترافيك ارائه ميدادند و... شايد امروز آلودگي هوا به معضل رو به بحران كلانشهرهاي كشور تبديل نميشد.
حالا ساكنان بسياري از شهرهاي كشورمان و بخصوص تهرانيها ديگر مدت هاست خود را به نفس كشيدن در هواي غبارگرفته و سمي عادت دادهاند و البته چارهاي هم جز اين ندارند زيرا به دلايل مختلف شايد تعداد معدودي از شهروندان بتوانند مانند كلاغهاي شهرمان كه از اين وضع به ستوه آمدهاند به شهرهاي ديگر كوچ كنند اما آنها يك پرسش از مسوولان دارند اين كه تا چه زمان بايد تاوان سهل انگاريها در رسيدگي به بحران آلودگي هوا را بپردازند؟
حتي امروز كه روز هواي پاك نام گرفته، شاخص ذرات معلق كمتر از 2.5 ميكرون به 126 رسيده و اين يعني حال شهرمان وخيم است.